-
تکه هایی از بازخوانی نمایشنامه ی یرما، اثر لورکا
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 22:31
می خواهم درباره ی "رقص مادیان ها " ی محمد چرمشیر که در واقع بازخوانی نمایشنامه ی "یرما" اثر لورکا است، بگویم و از خو گرفتن به دنیای پر از تظاهر و تبعیض برای هر دو جنس ! خو گرفتن هایی که نوع اغراق آمیزش در این نمایشنامه سخت پیداست. هرچند تشابهات بسیار و بی اغراقی هم در فرهنگ این جامعه ی اسپانیولی -...
-
دلا خو کن ...
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 01:29
- خو کردن به تنهایی، شبیه کارهای سخت و سنگین و شق القمرهای نوع بشر به نظر می رسد. دست کم برای من که این طور بوده است. - این بار اولین باری بود که در سفر تنهایی به تهران به هیچ دوست و آشنایی خبری از خودم ندادم و هیچ برنامه ی مشخصی برای دیدن کسی نریختم! تنهایی سری به موزه ی هنرهای معاصر و پارک لاله و بازارچه اش زدم،...
-
فقدان
سهشنبه 31 مردادماه سال 1391 18:41
وقتی عشق (همون دوست داشتن خیلی زیادِ منحصر به فرد!)، نباشه ،اما لیلی باقی بمونه، تبدیل میشه به یه روسپی! یه روسپی بی جیره مواجب در نگاه عوام! یا شاید یه چیزی درمایه های آمیغِ ابسورد و لذت گرا در نگاه خواص، یا به قول یه دوست گرامی ؛ در نگاه روشنفکران ! اینه که میگم لیلی باهاس تموم بشه! بهتره که لیلی طول نکشه.... لیلی...
-
علیه ما! + در بهت زلزله!
سهشنبه 24 مردادماه سال 1391 18:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA قرار است کلیه برنامه های کنترل جمعیت را که از اواسط دهه ی 70 ، شدیداً پیگیری کرده اند، بی خیال شوند. قرار است تسهیلات ویژه ای در نظر بگیرند برای تولید بچه های بیشتر! زنان جامعه ی اسلامی که با وجود مهارت و توانایی هایی بسیار در تصاحب صندلی های دانشگاه ها ، حالا از انتخاب 77...
-
دردفاع از "آگاهی" با معرفی کتاب
شنبه 14 مردادماه سال 1391 18:46
" بسیار دشوار است عقاید اساسی را مشخص کنیم که دست کم بعضی از کسانی که خودشان را فمینیست می دانند با آن مخالفت نکنند. " ویکی راندال " من خودم هیچگاه نتوانسته ام درست بفهمم فمنیسم ینی چه. فقط میدانم هر وقت احساساتی را بیان میکنم که مرا از آدمی شل و ول و یا یک روسپی متمایز می کند به من فمینیست میگویند....
-
ابزار نجوم یا رمالی!؛ تبریکی به کارکشته گان!
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 22:22
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA شاقول رو که می دونستم از اجزای ترازو وتراز کردنه، اما در باره ی کاربرد اسطرلاب شک داشتم! نحوه تقابل آدمها با اشیا و ابزار آلات مورد استفاده ی بشر طی تاریخ ، باید موضوع جالبی باشه! 12 سالم که بود ، یه ابزار، شبیه کره ی زمین توی موزه چشمم رو گرفت ، از پدرم پرسیدم : این دیگه چه...
-
آی عشق! چهره ی آبیت پیدا نیست...
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 00:51
مهم نیست کسی حرفت را بفهمد یا نه ! اصلا اهمیتی ندارد وقتی همیشه این گزاره صادق است که " هر کسی از ظن خود شد یار من..." ......... - تا حالا شده یه خواب خیلی خیلی خوب ببینی و بدونی که قراره نیم ساعت بعد ازون خواب شیرین بیدار شی؟! و اینم بدونی که ممکنه دیگه هیچ وقت تو عمرت اون رویای دلپذیر رو نبینی؟ شده تو اوج...
-
گیاهخواری به روش من!
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1391 16:04
غذای گیاهی پیل افکنم حاضر شده است! گذاشته ام از داغی بیفتد تا بزنم به بدن. فقط شراب ناب مردافکن اش کم است! یک چیز محشری است که همیشه برای خودم می پزم. تند و پر ادویه! یک چیزی شبیه غذای چینی لیلا حاتمی در " سعادت آباد!" که وقتی دیدم یاسی چطور در حاشیه اتفاقات و مجادلات ریز و درشت فیلم مجدانه به پختنش ادامه...
-
دنیایی که پر است از سرزمین های گوجه های سبز !
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 18:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA تا صد صفحه اول فقط غر میزدم! هزار بار گفتم ،صد رحمت به "تنهایی پر هیاهو"! اما این اواخر اونقدر با راوی همزاد پنداری می کردم که دلم نمی خواست کتاب تموم بشه! فضای سرزمینی که به شدت به نظرم تخیلی می رسید حالا عین شهر و روستاهای مملکت خودم بود! دیکتاتوری دیکتاتوریه دیگه...
-
رویای آتش زیر خاکستر خاموشی!
جمعه 16 تیرماه سال 1391 01:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA چندی پیش بوسیله ی رامک عزیز برای نوشتن پستی با این موضوع که دلم میخواهد کجا باشم، دعوت شدم که متاسفانه به تنها دلیل موجود ،همان تنبلی مزمن،ننوشته ام تا الان. هرچند دلیل دیگرش این بود که در عین بی آرزویی(!) ، خیلی جاها بود که دلم میخواست باشم! از تله کابین نمک آبرود بگیر، تا...
-
مسخره گی !
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 18:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA دلت میگیرد وقتی دور و برت را نگاه می کنی و می بینی همه چیز این زندگی مسخره است! همه چیزش... مثلا همین فرش شش متری زمینه کرمی پهن شده میان مبلهای راحتی ... که حالا یادت افتاده چقدر فیلمهای معناگرای خفن، را به حالت دراز کشیده روی آن...
-
تکه های "تنهایی پر هیاهوی"
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 17:34
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA یک هفته طول کشید غوطه خوردن در" تنهایی پر هیاهوی" هرابال! یک هفته مدام در آغاز فصول یا میانه ی آنها به کرات از زبان هانتیا ، راوی داستان،چیزی شبیه این می خواندم که : " سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این " قصه ی عاشقانه" ی من است....
-
شبانه ای پر تاسف!
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 01:20
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA بیست دقیقه به ساعت یک بامداد مانده. دور و برم را حسابی شلوغ کرده ام و به قول بعضیها فضا را –ناخواسته- با فنجان قهوه ، پاکت سیگار و جاسیگاری ، روشنفکرانه نموده ام! در حالیکه تلویزیون بازی فوتبال چک و لهستان را پخش میکندT در حال گشتن میان صفحه های مجازی هستم! یک عکس خوب میخواهم...
-
دست پخت عشقم قرمه سبزی ی ی بووود...
شنبه 20 خردادماه سال 1391 21:07
این عکس رو خیلی دوستش دارم. الان چند ماهه بک گراند سیستمم شده! به نظرم این عکس دو تا چیز رو گوشزد میکنه؛ 1.دست آخر فقط یه هم جنس میتونه به این کشف نائل بشه! اونایی که خودشونو گم کردن تو چارچوبهایی که نباید ، خوبه به این عکس توجه کنن، فارق از "زن" یا مرد" بودن! 2. حواستون باشه ، شما ها برای الویه و قرمه...
-
وداع در میان لایه های زیر زمین!
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 19:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA بعد از یک تاخیر سه ساعته پرواز و معطلی در مهرآباد،که اگر نبود جا می ماندم از آن پرواز مبارک، دیشب ،زنده (!) و پیروزمندانه از تعطیلات پر ماجرای ارتحالیدی بازگشتم! نمیدانم چرا بعضی وقتها سلسله اتفاقات بد، پشت سر هم ردیف میشوند تا لذت یک خوشی اندک را کوفتت کنند؟! اما به کل قصد...
-
دیتا های الکی...
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 20:20
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA چرا؟! واقعاً چرا؟ من نمی فهمم چه معنی میدهد در همه ی فرمهای مربوط به مشخصات افراد که در اداره جات باید پر کنیم و تحویل بدهیم، بعد از پرسیدن از نام و نام خانوادگی، نام پدرمان پرسیده می شود؟ و بعد تاریخ تولد؟ و شماره شناسنامه وکد ملی و بعد دین و مذهب و وضعیت تاهل؟و ... تازه خدا...
-
رأی اولی هایی که ما بودیم
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 16:18
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA 15 سال پیش،یک 15 ساله ی رأی اولی پر شور و شوق بودم که روزی مثل دیروز اولین مشارکت سیاسی در سرنوشت ملی کشورش را تجربه کرده بود. انگار دنیا را به من داده بودند وقتی نام خاتمی از صندوقهای سپید پوش بیرون آمد و پوزه ی حریف بنیاد گرا به خاک مالیده شد. کار ندارم که بعد از آن روز...
-
درباره ی یک رمان
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 20:00
Avec le temps va , tout s' en va* "سه تار ،ساز اختناق است،ویولون ساز دموکراسی.از بس صدایش لاجون است؛ بغض فرو خورده است انگار؛طنین مخفی ترس و شیدایی..." رضا قاسمی/ وردی که بره ها می خوانند نمی دانم، کجا و از چه کسی خواندم یا شنیدم که نویسنده ی خوب و داستان خوب ،آنی است که خواننده پس از خواندنش حس کند که می...
-
آیا بلوغ ؟!
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 14:56
پروسه ی تز و آنتی و تز و سنتز است یا چی ؟ نمیدانم! ... ... الان سرم پر از فکر است و سردرد سینوسی غریبی امانم را بریده!گرسنه ام .ظهرجمعه ای حال و حوصله ی پخت و پز را ندارم. آن هم برای یک نفر!؛ فقط خودم! حالا اگر دوستی، مهمانی کسی بود،یک چیزی... ولو شده ام روی کاناپه، تابلوی "ورود ممنوع" دهلیزهای مغزم را...
-
دمی با کتاب و فیلم
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 17:02
"...راستش اگر زنده ام هنوز،اگر گه گاه به نظر میرسد که حتا پرم از جنبش حیات، فقط و فقط مال بی جربزه گی ست. میدانم کسی که تا این سن خودش را نکشته، بعد از این هم نخواهد کشت. به همین قناعت خواهد کرد که برای بقاء ، به طور روزمره نابود کند خود را: با افراط در سیگار ، با بی نظمی در خواب و خوراک ،با هر چیز که بکشد، اما...
-
خاطره بازی ( 1)
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 01:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA بعد از سالها(حدود6 سال)، برای انجام یک کاراداری،مجبور می شوی بروی به دانشگاه دوره ی لیسانست و بعد ... اهواز برای من شهر غریبی ست. چهارسال با آب و هوا و خاک این شهر هم ذات بوده ام و هم نشین. از در و دیوار این شهر خاطره بر سرم می بارد. خاطره ،خاطره، امان از خاطره... به ترفند...
-
تاراج عزت نفس به تیغ غریزه در ماه تلخ!
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1391 22:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA فیلم زیاد میبینم. فیلم خوب و توصیه شده و جایزه گرفته بیشتر! کارم یک ایراد بزرگ دارد اینکه نمیروم ته و توی فیلمی را که دیده ام در بیاورم! این است که با توجه به آلزایمر مزمنی که در مورد بخش خاطرات غیر تصویری با من دست و پنجه نرم میکند ،اطلاعاتی مانند کارگردان فیلم و نام...
-
مکالمه ی من و یک بانو!
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 20:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA من : یادت میاد آخرین باری که موهامو کوتاه کردم کی بود؟! بانو : آره. فک کنم قبل عروسی فلانی بود ،9 ماه پیش! من : دقیقا . خوب یادت مونده ها!... بعد ببین با اینکه زیاد کوتاه نکردم هنوز همون قدر مونده! رشد نکرده اصلا! بانو : خب حتماً آرایشگره خیلی دستش سنگین بوده! بیا بریم من یه...
-
یک صفای الکی! یک وفای الکی!*
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 15:47
اولین باری بود که پا به کوهستان البرز می گذاشتم. می دانست عاشق کوهنوردی ام . می دانست کل کل جزء تفریحاتم است. دوست خوبی بود. یک سال بود که زیاد یکدیگر را می دیدیم. گاهی درد دل می کردیم. دلداری می دادیم. از دلخوری های زمانه دم می زدیم. زندگی همیشه بیرحمانه بر ما دهه شصتی ها سخت گرفته بود. محرومیتهای مشترک... نوستالژی...
-
بزن بزن دف دل را...
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 20:07
اپیزود یکم. یک هفته رفته ام مسافرت! دور دوم سفرهای استانی نوروزی (بخش نوروز فرندی)،را خانه ی دوستان خورده و خوابیده ،تفریح کرده در حد مرگ و حالش را برده ام! ، دیشب رسیده ام خانه در دفترم می نویسم : " آخییییش! هیچ کجا خانه ی خود آدم نمی شود!" عجب رویی داری تو به قرعان! اپیزود دوم. وقتی باران دانه درشت این فصل...
-
خاطره ای از زبان یک نفر!
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 12:00
" می گویند مستی و راستی!، والا درست نمیدانم این را برای حفظ قافیه می گویند یا واقعیتی ست... بگذرم. واقعا دلم می خواست بدانم در کلّه ی آن فرد چه می گذشت؟ اصلا در آن حالت چیزی می گذشت؟ پشت سر دختری که روی صندلی نشسته بود ایستاده بود و با طره های آویزان از روی کلیپس مو بازی میکرد! دختر حتا برنگشت او را نگاه کند و...
-
پایان نامه ی 90
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1390 10:29
1.دور جدید سفرهای استانی مهر آیینی، از امروز به مقصد استان فارس به مدت 5 روز آغاز می شود تا امسال بعد از مدتها نوروز فامیلیایی ۱ نه در حد نوروز فامیلیاهای بچه گی مان بل خیلی جمع و جور تر، در کنار مادربزرگ مان داشته باشیم. سفری که بیشتر به رفع تکلیف و انجام وظیفه می ماند تا سفر فراغت پرشور روزهای اول نوروز که معمولا...
-
بسیار سفر باید...
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 13:47
تازه عرقمان خشک شده است. از سفر 5 روزه ای که میتواند مارک "بهترین سفر- آخرین سفر"ِ سال را بخورد! ، بازگشته ام. نمیشود گفت چقدر لذت دارد آدم سرپرست یک تیم ورزشی باشد که از جنوب ایران آمده در سرمای استخوان سوز شمال مسابقه داده و مقام اول تیمی و دوم انفرادی را کسب کرده و در برابر حریفان پایتخت نشین مدعی غوطه ور...
-
به بهانه ی آنچه اینان و آنان انتخاباتش می دانند!
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 20:51
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA 1.این حرکت-فعالیت، به هر چیزی شبیه است جز انتخابات. می شود هر نام دیگری روی آن گذاشت ؛ "انتصابات" یا "فراخوان" یا یک "کارناوال ملی "یا حتا " تعزیه" !!! ؛ یک نمایش بزرگ کشوری! بدم نمی آمد اگر این سوال را در فیسبوک هم از دوستانم می...
-
بارون نمیاد اینجا مرتضا !* ...
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 11:05
خشکسالیه اینجا! قحطیه! مهر کیلو چنده آقا مرتضا؟ ملت خودشون نزده میرقصن... ملت کوروش والا ، اینا شدن! همینایی که میبینید... چند تا نقل قول هست ذکر میکنم اینجا. خودم نظرم رو نمیگم اما به شدت دلم میخواد نظر دوستان رو بدونم! مرا یاری برسانید ؛ خواهشانه! اول قسمتهایی از مقاله ی " در نقد عشق" یا همان مرگ مجنون که...