زتدگی خصوصی آقا و خانم ....


ساعت دو نیم بامداد است و 8 صبح بایست سر کار باشم اما نمیتوانم ننویسم! بس که فکرم مشغول است، خوابم هم نمی برد و مجبورم خودم را بخوابانم!!!

بالاخره دوست عزیزی مخم را زد و با آنکه یقین داشتم در فیلم  "زندگی خصوصی آقا و خانم میم " هم چیزهایی هست که قلبم را به درد می آورد تن به دیدنش دادم.

 انتخاب خیلی خوبی بود دست کم مثل چهارشنبه سوری یا سعادت آباد با چشم گریان از سینما خارج نشدم.تم این فیلم با آن دوتای دیگر البته خیلی متفاوت بود.و اگر بیننده کمی هوشیار باشد به جرأت میتوانم بگویم چنین فیلمهایی میتوانند به وضعیت نگاه تبعیض آلود به زنان جامعه کمک کنند.

 اگر بخواهم درباره ی این فیلم همان چیزهایی که در سر رسیدم نوشته ام را اینجا هم پیاده کنم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود  فقط  این را میگویم که خیلی ظریف و زیبا و دقیق به جزئیات یک رابطه ی زناشویی پیچیده به شک و عدم اعتماد پرداخته و مثل این می ماند که نویسنده این داستان  را زندگی کرده باشد!!!

نویسنده خیلی خوب میداند که گونه ی بسیار رایج و توسعه یافته ای از مرد ایرانی (باتمام ادعای مدرن شدن و رشتفکرنمایی) حق خودش میداند که پرابهام رفتارکند تا حتا اگر واقعاً "چیزکی" هم در میان نباشد طوری بنظر برسد که "چیزهایی" درکار است!

در برابر این مرد هم معمولا زن مفلوکی قراردارد که مدام در بیکرانگی شک و عدم اعتماد دست و پا میزند و سخت رنج می کشد.مرد رنج کشیدن و ذره ذره آب شدن این زن را میبیند و عجیب، انگار لذتیست در این شکنجه برای مرد که دست برنمیدارد از آن مگر آنکه معادلات به هم بخورد و این دو جایشان عوض شود!!!

من به این زن  کاملاً حق می دهم که واکنشی پرسشگرانه در برابر کنش سوال برانگیز شوهرش داشته باشد و به تماشاگران ردیف پشتی ام این حق را نمی دهم که در تمسخر این زن هم داستان مرد قصه ی فیلم باشند! چرا هیچ کس نمی پرسد که شک از کجا آمده؟ چه چیزی زن را به این مرحله ی جنون آمیز رسانده؟
این "ظن"که به خودی خود، وجود نداشته است . و این زوج که به شدت پیداست همچنان عمیقا یکدیگر را دوست دارند ، روزگاری لیلی و مجنون هم بوده اند و از آزار هم ناشاد!...

بسیار جالب است که وقتی شرایط تغییر میکند و جای زن و مرد در شک کردن و پرسشگری و پرسش شدگی تغییر میکند، هیچ ندا و صدای نچ نچی از تماشاچی جماعت بر نمی خیزد! هیچ کس حتا زیر لب نمیگوید :" اه! مرده چقدر گیره! چقد سین جیم میکنه زنه رو!!!"


اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم ، خلاصه گویانه ، کم کمک کل فیلم را تعریف کرده ام و لطف دیدن فیلم برای آنها که قرار است بروند ببینندش کم رنگ میشود.


 در کل با دوستان به این نتیجه رسیدیم که سالنهای سینما  مکان های بسیار مناسبی برای تحلیل رفتارهای اجتماعی مردم میتوانند باشند. متاسفانه وضعمان در فهم فیلمها وگرفتن نکات لازم به توجه ،در حد سندروم داون،  عقب افتاده است. 



بی ربط نوشت : حتا راه دشمنی رو کسی یادمون نداده!

 دو لینک مرتبط :

http://hamshahrionline.ir/details/194760

http://hamshahrionline.ir/details/194901

نظرات 24 + ارسال نظر
ترنج چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ http://femdemo.blogfa.com/

اوه اوه؛ پس دیدن داره فیلم!

بله واقعا دیدن داره. اتفاقا من با چندتا ازدوستان هم فکر و هم منش تو رفته بودم!

نجیبه محبی پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ق.ظ

خواهمش دید پس!

ببینش پس حتما!
راستی ممنون از فراموش کردن قرار... منتظر م اگر حال رفیقمان خوب شده باشد!

نیک پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ق.ظ

آفرین سندرم داون رو موافقم مثلا دوستم ماه عسل تلخ رو دیده بود و کیف کرده بود از انتقام زنه از مرده! در حالی که کل ماجرای فیلم به هزار زبان حتی زبان هندی(مسافر کشتی را عرض می کنم) چیزهای دیگری می گفت.

امین پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ http://amin79.blogfa.com/

با این توصیفاتی که داشتی دیدن داره فیلم. اما موافقت نیستم که سینما بتونه تحلیل مناسبی از رفتارهای اجتماعی مردم (به صورت کلی اش) بدست بده. سینما به نظرم در بهترین حالتش روایتی(تصویری) دوست داشتنی از زندگی ماست. که البته همین هم نه تنها چیز کم ارزشی نیست، بلکه بودنش بسیار هم لازمه. اما برا تحلیل رفتارها، علوم جامعه شناسی و ... راهگشا ترند به نظرم.

فیلم رو ببین امین جان. دیدی تا حالا پیشنهاد من بد باشه؟! مطمئنم خوشت میاد

فرزانه در کامنت پایین توضیح داده. من دقیقا منظورم سالن سینما بوده و تماشاچی هایی که نچ نچ میکنن و حین دیدن فیلم مرتب کامنت ارائه میدن مرتب! عکس العملهای این آدمها میتون برای یه تحقیق جامعه شناسی استفاده بشه!

فرزانه پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
فکر می کنم صرف نظر ار موضوعش حداقل انتخاب و چینش بازیگرانش آدم را کنجکاو می کند که ببیندش البته در اولین فرصت ممکن .
این طور که فهمیده ام کارگردان سعی کرده حضور آدم های سنت زده را در فضاهای مدرن به تصویر بکشد صد البته آن فضاهای مدرن که مثلاً اینجا شهرهای بزرگ و موقعیت های کاری پیچیده است خودش باز در اتمسفری از سنت قرار دارد.
خوب دیدن این رویارویی جذاب است . ما هر روز داریم صحنه هایی از آن را می بینیم
ظاهراً ماحصل این رویارویی شک و بی اعتمادی زن و مرد داستان به هم است .
فکر می کنم این تردید ها و شک ها طبیعی است . ولی نمی فهمم چرا باید از این شک ها رنج برد ؟
خصوصاً زن که تاکید کرده ای ذره ذره آب می شده و رنج می برده !! به نظرم این تاکید می تواند حمل به کنار نیامدن با پیامدهای مدرن شدن باشد و اگر این تاکید روی زن بیشتر باشد یعنی زن دیر تر از مزد حاضر می شود سنت را کنار بگذارد و این اصلاً خوب نیست .


به امین:
فکر می کنم منظور مهرآیین تحلیل رفتارها و واکنشش ها در سالن های سینماو در مواجهه با فیلم هاست نه این که خود سینما ابزار تحلیل باشد

بازیگرها به جز حاتمی کیا سنگ تمام گذاشتن. البته انتظاری هم از حاتمی کیا نیست. من واقعا نمیدونم چه اصراری بود به بازی دادنش حتا مصاحبه با کارگردان که در زیر اومده قانع کننده نبود بنظرم!

در رفتار مرد یک جور تازه به دوران رسیدگی میشه دید. زن اما همچنان تا قبل از اصرار شوهر علاقه ای به تغییر خودش از حالت سنتی نداره. حتا وقتی سر و شکلش و روابطش شکل مدرن به خودش میگیره ، باطنا و اخلاقا همون زن سنتیه ایرانی بچه دوسته!!!

دقیقا این رنج کشیدن رو خوب اشاره کردی. اگر خیانت رو پیامد مدرنیته بدونیم میتونیم نتیچه بگیریم که زن با این پیامد نمیتونه کنار بیاد. (باز هم تفاوت هست بین کنار اومدن با یک چیز و پیامد منفی یک چیز!)
اما در پایان میبینیم که مرد هم با همه ی اهن و تلپ و مدعا با این مقوله مشکل اساسی و بنیادی داره!

واقعا مدرن شدن ارزش این فروکاستگی ارزشها را دارد؟!!!

آنتی ابسورد پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ب.ظ

اسمش خارجکیه چرا؟

کجای اسمش خارجکیه آنتی جان؟!

ققنوس خیس جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:54 ق.ظ

به خاطر این جمله ت کنجکاوم که فیلم رو ببینم؛
"انگار لذتیست در این شکنجه برای مرد که دست برنمیدارد از آن مگر آنکه معادلات به هم بخورد و این دو جایشان عوض شود!!!"
*
هر چند این جمله ی تو نبود هم فیلمو می دیدم ;)
به هر حال خوشبختانه!!! متاسفانه، یا از سر بیکاری و یا از سر نداشتن تفریح دیگه یا از سر هر چیز دیگه... باید بگم که من سالهاست سینمای ایران را دنبال می کنم.

به قول یه بابایی وقتی کتک خوردی میدونی کتک خوردن چه مزه ای داره نه وقتی کتک زدی! کاملا باهاش موافقم. و کیف میکنم وقتی میبینم بزن بهادرهاش کتک خور میشن!....
الان با این پیش زمینه برو فیلمو ببین ککنوس!

خیلی خوبه همون خوشبختانه است! ینی دنبال کن. من حتا با ایده دنبال کردن پیج فیسبوک آقا موافقم! اما نه لایک کردنش!

درخت ابدی جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:24 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

فرصت بشه می‌رم می‌بینمش.
مدرن شدن یه روند ناخواسته‌س و وقتی در معرضش قرار بگیری دیگه تمومه. در درجه‌ی اول هم وجه مصرفی و ابزاری‌ش نفوذ می‌کنه.
حالا باید فیلم رو دید تا بشه فهمید چی باعث می‌شه زن داستان سنتی بمونه.

به ! به! دوستان همه چه به موقع اینجا رو منور کرده بودن و ما بیخبر!!! جمعه شب اگه رو به موت نبودم اینجا رو خونده بودما!!!!

فیلم رو که باید دید. من فکر میکنم بیش تر از هر عاملی قدرت تربیتی نهادهای جانعه است که کاملا جهت داره! و البته حس مادرانگی غریبی که شاید درکش برای ما بچه ندارها حکایت ناظر بیرون گود باشد درخت!

امین جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ب.ظ http://amin79.blogfa.com/

آها. با سالن سینما موافقم. یادم میاد صحنه ای که تو جدایی نادر و سیمین باباهه شلوارشو خیس کرده بود یه عده ای پشت سرم از خنده ریسه میرفتن. یا اونجایی که شهاب حسینی خودشو میزد، یه عده هر هر میخندین میگفتن دهنت سرویس شهاب حسینی عجب ما رو خندوندی!
البته باید یادمون باشه که اگه صدای خنده از پشت سرمون میاد دلیل بر این نیست که اونایی که جلوی ما نشستن روشنفکر و فیلم فهمن! و بسته به اینکه کجای سینما بشینیم گروه مرجعمون متفاوت بشن!

این ینی که فی الواقع ملت میان سینما برای کر کر خنده!
بس که کمبود شادی و خنده دارند!
ببین دقیقا یه تحلیل جامعه شناسانه متفاوت میتونه به دست بیاد!

نیاز جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ب.ظ

دیده امش
در اولین روز اکرانش
در سینمای مدرن شده شهرمان
جز نوادر است که این قدر سریع بروم فیلمی را ببینم
به خاطر حاتمی کیایش بیشتر و البت پایه شدن یک دوست
خوب بود آدم را درگیر می کند اول ولی بعد ...شخصیت خانمش را دوست نداشتم یعنی یک جورایی به مرد حق می داد یک جورایی وارفتگی تسلیم پذیری زیادی در برابر مرد آن هم مردی که معلوم بود تازه دارد به دوران می رسد و تازه گیر دادن را شروع کرده
در کل عالی بود مخصوصا موتور سواری ابراهیممان (من شیفته این مرد هستم ختم کلام)

به نیاز
چه خوب! بالخره یک نفر دیده!
صد باریکلا به اون دوست پایه.
مشکل من اتفاقا با این فیلم حاتمی کیایش است!
با حضور ایشون ممکنه برداشت بشه که کارگردان خواسته در جهت بالا بردن فروش از اوشون استفاده ابزاری کنه!
خیلی ها به خاطر حاتمی کیا ترغیب میشوند بروند ببینند. خود من کلیتی از ماجرا را شنیده بودم که کنجکاو دیدن شدم و نه البته حاتمی کیا.
حاتمی کیا بازیگر نیست. باز هم خوشحالم که نقش بزرگی در فیلم نداشت.
اما موتورسواریش با اون موتور خفنگ جالب بود!

ستاریان شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ب.ظ http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
اگر اشتباه نکنم یادم هست آقای برزین راجع به ابتذال این فیلم و برجستگی آن نوشته بود!

سلام بر جناب ستاریان

جدا؟ تازگی نوشته بودند؟ الساعه سری به وبلاگ ایشان میزنم!

رامک یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ http://letterbox.blogfa.com

می خوام ببینمش، برنامه ها جور نمیشه

جورش کن رفیق! منتظر پست و نظرت هستم.

ستاریان دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:30 ق.ظ http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
فرمودید مطلب آقای برزین را پیدا نکردید و خواستید مطلب ایشان را برایتان کپی پیست کنم/:

ابتذال در زندگی خصوصی ! اگر در شرایطی قرار بگیری که علیرغم میل باطنی ات مجبور شوی دو ساعت از وقتت را به تماشای فیلمی اختصاص دهی که مضمون و محتوایی کج و معوج و معیوب دارد تنها کار شایسته آن است که فیلم را در معرض نقد و داوری دوستانت قرار دهی تا هر چه بیشتر گندکاری های کارگردان آن بر ملا گردد . فیلم « زندگی خصوصی » ساخته محمد حسین فرحبخش از آن دست فیلم هایی است که هیاهویش در حد سریال اخراجی ها است اما عمق و محتوای آن حتی در اندازه شاهکار مسعود ده نمکی هم نیست و به طرز سخیفانه ای شعور و درک مخاطب را به بازی می گیرد .

بی حیایی هایی این فیلم آنقدر زیاد است که نمی توان همه آنها را در یک یاداشت مختصر فهرست کرد چرا که در نگاه اول تکلیف بیننده را با خود مشخص نمی کند که اصلا موضوع این فیلم چیست ؟ مفهومی سیاسی است ؟ درامی خانوادگی است ؟ فیلمی اروتیک و سکسی است یا ژانری اجتماعی ؟ گذشته از مسائل فنی و فیلمنامه سرهم بندی شده آن ، تشریح و تبیین نوع نگاه کارگردان ، که به نوعی بازتاب دهنده زاویه نگاه یک جریان خاص سیاسی نیز هست می تواند در شفاف تر شدن بخشی از واقعیت های جامعه ما موثر باشد .

در این فیلم کارگردان تلاش وافری دارد تا ریشه های یک جریان سیاسی ( اصلاح طلب ) را به گروههای فشار اوائل انقلاب پیوند زند و آنها را بازمانده نسلی معرفی کند که در خیابانها به بهانه مبارزه با بی حجابی ، پونز در پیشانی دختران مردم فرو می کردند اما بعدها آنچنان دچار استحاله و دگردیسی می شوند که در وجود امام زمان (عج) نیز تشکیک کرده و به این ترتیب ضروریات مذهب شیعه را انکار می کنند . گذشته از این نگاه کلیشه ای و نسبتا غیر واقعی از واقعیت های سپهر سیاسی ایران ، دیدگاه کارگردان راجع به زن در جامعه ما نیز بیش از هر واقعیت دیگری دردناک و اسف بار است .

فرحبخش نه تنها اصلا با مفاهیمی همچون فمینیسم آشنا نیست و برداشتی کج و کوله از یک زن فمینیست دارد بلکه حتی با شخصیت و هویت زن در جامعه ایران نیز بیگانه است و حداکثر تصویری که از زن ایرانی می تواند ارائه دهد آن است که او را به عنوان لولوخورخوره ای معرفی کند که مظهر پلشتی و آلودگی مردهاست و اگر مردها در باورهای دینی شان ( بنابر قرائت کارگردان ) دچار التقاط شوند در دام شیطانی آنها گرفتار می شوند . در مدل اجتماعی مردسالارانه کارگردان ، زن عنصری فرودست است که نه تنها نقشی فعال و سازنده در عرصه اجتماع ندارد بلکه به دلیل کنشهای جنسیتی مسئله دار ! به حوزه خصوصی زندگی رانده می شود . حتی بی ارزشی و کم مقداری زن در این فیلم تا بدانجاست که سردبیر اصلاح طلب روزنامه نیز از پذیرش مقاله یک زن فمینیست خودداری کرده و نگاه او را به مسائل اجتماع ، خارج از چارچوب های عرفی موجود می پندارد .

فیلمساز ارزشمدار « زندگی خصوصی » در فیلم سوگلی خود در میان لحن سیاسی یکسویه و مفاهیم ارزشی مد نظرش سرگردان است و نمی داند چگونه داستان سر هم بندی شده اش را به انتها برساند او نه قادر است قبح عمل خیانت انسانها را در زندگی خصوصیشان به تصویر بکشد و نه لحن سیاسی برگزیده او در چارچوب موازین اخلاقی قابل تعریف است .


ستاریان دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:47 ق.ظ http://mostafasatarean.blogsky.com/

حالا که کامنتها را بررسی کردم متوجه شدم که بحث بر سر دو فیلم مجزاست:
شما از فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم فیلمی به کارگردانی روح‌الله حجازی نوشته اید
و
آقا برزین از فیلم زندگی خصوصی به کارگردانی محمدحسین فرح‌بخش نوشته است

و این توضیح را لازم دانستم

سلام
مرسی بابت کپی پیست. یه جورایی حتا قبل از اینکه اسم کارگردان را در کامنت شما بخوانم مطمئن بودم که شما درباره ی کس دیگر یا فیلم دیگری دارید می گویید و حتما اشتباه شده است!

سفینه ی غزل دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ب.ظ http://safineyeghazal.persian.com

سلام. سالن های سینما می تواند مکان مناسبی برای تحلیل رفتارهای اجتماعی مردم باشد.. اگر صدای خش خش چیپس و پفکشان بگذارد..
باید دید این فیلم رو. مرسی.

اتفاقا همین چیپس و پفک خوردن ها هم تحلیل دارد خواهر جان

آنا سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ق.ظ

باید دیدش پس

بله ببینش و یه چیزی بنویس درباره اش :)

نیاز سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:49 ب.ظ

خیلی دوست نداشتم بازیکری هایش را ببینم همین که در بعضی فیلم های خودش سایه وار از جلو دوربین رد می شد و تماشاچی را از روی صندلی بلند می کرد که "ا دیدی کارگردان بود ها" خیلی خوب بود ولی از این خوشم می آید که در قالب دیسیپلین ها (نمی دانم کلمه مناسبی است) نمی گنجد دوست دارد یهو از فیلم دفاع مقدس بزند به فیلم اجتماعی می زند دوست دارد یهو سریال بسازد می سازد عشقش می کشد بازیگری را تجربه کند می کند و این شهامتش را دوست دارم مگر آدمی چند بار زندگی می کند و چند بار فرصت میابد آرزوهایش را ببوید؟تازشم فیلم "بی خود و بی جهت" را برو ببین اگر ندیده ای

هاها! چه کامنتی :)
در کلا انسان خاصی هستتند ایشون

مگه میشه من " بی خود و بی جهت " کاهانی رو ندیده باشم؟!
برنامه ی بعدی " آینه های روبرو" هست که یکی از دوستان وبلاگ نویس دیده و پسندیده و توصیه نموده

رها پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ق.ظ http://freevar.persianblog.ir

خوندم ولی چیزی نمیتونم بنویسم! خودت خیلی هاش رو نوشتی. ببینیم ترنج فیلم رو ببینه چه میگه

ببینیم ترنج بانو چی میگه!

ققنوس چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ق.ظ

دیدمش؛ در مورد حاتمی کیا هم باهات موافقم

به سلامتی و میمنت!
نگفتی خوشت اومد یا نه؟!کلا نظرت ؟!

نیاز پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:35 ب.ظ

کامنتم چش بود؟؟؟؟ می رویم "آینه های روبه رو"

خوب بود کامنتت فقط مراقب باش ذوب در حاتمی کیا نشی دخترکم!

هفته پیش با دوستم قرار بود بریم . سر کار زیادی نگهم داشتن و نرسیدم به سانس مورد نظر!

ققنوس جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ق.ظ

فیلم بدی نبود... حرف واسه گفتن داشت.
حالت نیمه مدرن نیمه سنتی، بدترین حالتیه که می تونه وجود داشته باشه! همون حالتی که مردم ما توشن!
به نظرم این داستان فیلم بود.
***
مهتاب کرامتی واقعن زیباست! به همان اندازه هم بازیگری را خوب می داند!
***
اگه حاتمی کیا نظر من رو بخواد به ش می گم اگه دوباره خواست بازی کنه، چون بازیگری بلد نیست نقش یه برادری، پاسداری! چیزی رو بازی کنه که به ش بیاد لااقل! اصلن نقش یه مدیر جنتلمن به ش نمی یاد.

دقیقا بدترین حالتیه که وجود داره. البته من خبلب خبلب خوشحالم که این فیلم رو یه مرد ساخته و نه تهمینه میلانی وگرنه یقین دارم که قضاوتها متفاوت بود با اینی که هست!

...
این پاسدار و برادر رو خیلی خوب اومدی ققنوس! دقیقا بهترین نقشیه که شاید بتونه بازی کنه !

نیاز شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ب.ظ

شرمنده دیر گفتی من ذووووووووب که هیچ حل شده ام.تازشم نخند خیلی هم بچه ام جنتلمنه

مهم نیست. اگه بذاریمت تو دمای مناسب دوباره به حالت انجماد برمیگردی!
این کجاش جنتلمنه نیاز؟!
همون که ققنوس گفت اگه بخواد بازی کنه نقش یه برادری پاسداری چیزی! نه این که نقش برادپیت بهش بدن! والا!

داش بهی شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ق.ظ http://behii.persianblog.ir/

نگاه جالبی بود

زززت زیاااد!مشتی!

Roj پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:27 ق.ظ http://rojna.blogfa.com

با بلاگ شما امروز آشنا شدم . از نقد کوتاه و دید کلی‌ تون به فیلم لذت بردم. بدون اینکه فیلم رو ببینم کاملا می‌تونم تصور کنم حس قالب بر فیلم و حتی تمشاچیان رو. کن فیلم رو ندیدم نظر بیشتری ندارم مرسی‌ از معرفی‌ فیلم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد