تو بگو هر چی میخوای / من که سنگرم سکوته!...


در هیاهوی  شبکه های ماهواره ای چرخی میزنم،گذرا می آیم از همه ی شبکه ها بگذرم و خاموش کنم و برم پای فیلترنت به چک کردن ایمیل های وامانده بپردازم که شبکه ی اندیشه با چهره ی بد کیفیت اکبر گنجی به درنگ وامیدارم!

عنوان مبحثی که در باره اش سخن می راند این است: مرد ستمگر،زن ناتوان :بمباران ایران!

اواخر سخنانش رسیده ام گویا! لُب مطلب کلامش، نقد اپوزیسیون خارج از کشور و تئوری بمباران ایران است. این دو را می خواهد بکوبد، با مانور بر پویایی جامعه ایران! جامعه ای که این روزها زیاد به گوش می رسد صداهایی که از درون خودش،خودش را نقد کند. خودش را متهم کند به بی فرهنگی اجتماعی و عقب ماندگی سیاسی!

گنجی اما پُرتاب و مثل همیشه تیغ تیز نقدش را به دست گرفته و شمشیر کشیده به روی اپوزیسیون که نگویید این جامعه به زنی ضعیفه یا عقب افتاده ی ذهنی می ماند!
خوشم آمد ... چند دقیقه ای میخکوب ماندم وگوش و چشم را دوختم به سمت و سوی صفحه ی تی وی!
در ادامه از پویایی های این جامعه می گوید و مقایسه می کند جامعه ایران کنونی را با ایران دوران حکومت محمدرضا شاه! از کارگردانان، سینماگران و نویسندگان و فعالان سیاسی موفق مایه می گذارد که کی در آن زمان این همه فیلم در حد اسکار ساخته شد که در این سی و اندی سال؟! کجا زندانیان سیاسی می توانستند از بندهای اوین به شاه مملکت نامه های سرگشاده بنویسند؟
این همه انجمن های تشکل یافته ی فمینیستی کجا بودند؟ نرگس ستوده و فخر السادات محتشمی و همسر زیدآبادی و همسر عرب سرخی را مثال می زند و این همه اعتراضات علنی در جامعه و دنیای مجازی و مانند آن!؛ نشسته اید آن ور مرزها و می بافید که این جامعه ضعیف است و عقب افتاده و با دست خالی نمی تواند کاری از پیش ببرند و حتما باید به بمباران ایران توسط ناتو متوسل شد، مگر در زمان شاه ، انقلاب مردم با دست خالی  پیروز نشد؟!
...

آقای گنجی عزیز واقعا نمی دانم با این گزیده گویی باید شاد شود اندرون غمگینم یا تیغ نقد بگشایم یا به تاسف بنشینم؟!

قطعاً، به طور مطلق نمی توان با این سخنان موافق بود. نه تئوری بمباران ، ایده ی جالبیست و نه نقد آن اپوزیسیون خوش نشین و نه کلیت حرفهای شما درباره ی این جامعه ی سن زده! در جامعه ای که مختصاتش از هر نظر با چارچوب جامعه ی ایران دوران محمدرضا شاهی متفاوت شده است انگشت گذاشته اید روی چندین نخبه که فعال سیاسی ،اجتماعی یا فرهنگی اند؟!!!
با آنکه می دانم نیت شما خیر است ،ترسم آنست که دوستی تان به دوستی خاله خرسه بدل شود و  این دژخیم صفتان با تز های شما خوش نشینان سرزمین های دور، همین اندک ذره های هوای رهایی را هم از همین اندک فعالان و آزادگان بستانند! شاید گاهی سکوت بهترین دوا باشد برای دردهای این جامعه ی دردمند!
مرا به خیر تو امید نیست،شرمرسان دوست عزیز ...

نظرات 9 + ارسال نظر
درخت ابدی سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام و رسیدن به‌خیر.
مدتیه که این دو دوره زیاد دارن مقایسه می‌شن. تشابهاتی هست و تفارقاتی.
انقلاب هرچی که بود پشتوانه‌های زیادی برای تغییر داشت. همچین هم دست‌خالی نبود، از جمله سلاح ایده‌ئولوژی که نباید دست‌کم گرفتش و بدبختانه، هنوزم خررنگ‌کن خوبیه.
اما از یه طرف دیگه، من خیلی هم به گرایش دموکراتیک بعضی جریانات مثبت اون‌وری بدبین نیستم. یادمون باشه که همین نظر گنجی صدبار بهتر از کوبیدن به طبل جنگه که ضررش بیش‌تر از نفعشه.
انقلاب دوباره هم به جوک شبیهه.
نمی‌دونم. باید دید.

سلام و سپاس
خر رنگ کن رو خیلی خوب اومدی درخت!
والا منم اولش خیلی خوشحال شدم دیدم داره از بلوغ جامعه حرف میزنه و حمله به ایران رو محکوم میکنه. عمق فاجعه ی جنگ رو فک کنم خوزستانی ها و استانهای مرزی غربی از همه بهتر درک کردند. اما مقایسه ی این دو دوره ازون جهاتی که گنجی میگفت تو این شرایط اصلا جالب نیست. کاری ندارم که کسی توجه میکنه یا نه اما از مدعیانی چون گنجی این مدل تحلیل شنیده نشه جالبتره.

محمدرضا سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:07 ق.ظ http://www.mamrizzio.blogfa.com/

این حرفها را که میشنوم یاد بازی های دوران کودکی می افتم و کودکانی که بیرون ایستاده بودند و داد می زدند منم بازی منم بازی!
و این که اربابان سیاست در دنیا چشم و گوششان به دنبال حرفهای گنجی و کدیور و رضا پهلوی و دباشی و نوری علاء نیست.

طفلکی ها! من همیشه دلم میسوخت اگه تو بازی بودم جامو میدادم به اونا!
بعله!ارباب سیاست با قدرتی که در دست داره اینها را اصلا به حساب نمی اره. متاسفانه یه جورایی یاد این بیت می افتم: ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست....
نمیدونم باید بگم همون بهتر که به حساب نمیارن یا نه!

فرواک سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:50 ق.ظ http://farvak.persianblog.ir

من به هیچ کدامشان خوش بین نیستم. نه اون وریا، نه این وریا. یه چیزایی این وسط هست. به نظرم یه جای کار می لنگه.
راستی خوش اومدی. خوبی؟

همیشه دست ها و سایه هایی در کارند که مانمیبینیم. با حرفت کاملا موافقم.
قربونت فرواک جونم. خیلی بهتر از قبلم خیلی. امیدوارم دیگه موندنی باشم

پسر آزاد چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ق.ظ http://varaghe-zendegi.blogfa.com

تنها ویژگی مشترک میان تمام انسان ها متفاوت بودنه !

بالاخره هر کسی نظری داره و نظرش مورد احترامه حتی اگر مخالف ما باشه.

آقای گنجی هم کم سیاست مداری نیست که بشه حرفاشو به همین راحتی نقدر کرد و شما رو به خیر و مارو به سلامت گفت !!!

اگر لایق میدونی بیا و یک فنجان با من باش


در پناه الله

بر منکرش لعنت! فضای گفتگوست مثلا! کاری ندارم گنجی سیاستمدار است یانه!سیاستمدار بزرگ است یا کوچک یا متوسط!
بعضی وقتا سکوت از دفاع کردن خیلی بهتر است! اگر مقایسه نکرده بود با قبل از انقلاب 57 عمرا براو خرده میگرفتم!

امید چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ب.ظ http://andishe-pooya.blogfa.com/

سلام ... وامیستادی سال دیگه ما رو خبر می کردی

این فونت رو تو رو خدا عوض کن , چیه این ؟ چجوری ملت می خونن ؟ ... همون فونت سه تا پست اولت خوب بود

در ضمن معلوم نیست با کجای حرف گنجی دقیقا مشکل داری ؟ ... اگر پویایی جامعه ایران رو قبول نداری چرا با اشغال نظامی ایران مشکل داری !؟ راه حل سومی هم مگه هست ؟

ای بابا!شرمنده نفرمایید امید خان!

بس که گیج و منگ گشته بودیم یادمان نبود که برخی دوستان را یادمان رفته خبر کنیم!
این فونت رو هم به روی چشم...

خداوکیلی معلوم نیست؟!خیلی واضح و مبرهن است ها!!! ببین حالا اگه به جای گنجی، شریعتی سوژه بود تو هوا میگرفتن!
راستی اون "خداوکیلی" رو خودت برای خودت سانسور کن!

به نظرت جامعه ی ایران متشکل از فرهادی و نوری زاد و زید آبادی و نسرین ستوده است؟!!!!

فرزانه چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام لیلای عزیز
پای حرف گنجی نشستن هم کم از خود آزاری تماشای تلویزیون ملی مان ندارد .
این همه می گوییم مقایسه نکنید این زمان را مثلا با زمان خلافت و یزید و غیره و ذلک ! تئوریسین نازنین ما را ببین که چه مقایسه جانانه ای می کند
خبرها رسیده که جمعی حیران و واله ی نظریه جدید استادند

سلام فرزانه ی خوبم
والا درد من توفیر دارد قدری با خودآزاری امیدی!
من در به در حرف نو و نگاه تازه و اندکی امیدواری ام خواهر اما این تیرمان همش به سنگ میخورد و از هر طرف که میرم معمولا جز وحشتم نمی افزاید!
حالا کی هستند این جمع حیران و واله ی جامه دریده و سر به بیابان گذاشته ی شیخ؟!

مجتبی چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 ب.ظ http://www.gbgoriz.blogspot.com

با این امیدواری گنجی موافقم؛ اما در زمان محمدرضا شاه فضا به نظرم بازتر بود؛ فضا قطعا بازتر بود ؛ آن موقع کسی نه فمنیست بود و نه دموکراسی و لیبرالیسم محل بحثی داشت ؛ دوران انقلابیگری و جنبش های چپ بود ؛ این قیاس مع الفارق است
نقد اپوزیسیون خارج کشور آن هم توسط کسی که خارج کشور است خوب است اما بستگی دارد چه جریانی باشد, این مهم است
ناتو و بمبارانم که دیگر بحث ندارد :)

آفرین!دقیقا به نظر من هم قیاس مع الفارق آمد! طوری مقایسه میکرد که هر که نداند همین الان میرود دسات آقا را ماچ میکند برای این نبوغی که این جامعه در این سی سال بدان دست یافته!

میله بدون پرچم پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام
نتیجه جنگ هرچه باشد آفت سن را چاره گر نیست جامعه سن زده را با همین ابزارها باید اصلاح کرد...
من شری از این موضعگیری ها حس نمی کنم ما باید روزنه از پس روزنه پیش برویم اپسیلون اپسیلون... راه میان بر سرابی بیش نیست... کار باید کرد

آری نباید از کلمه ی شر استفاده میکردم. قبول دارم این را. یک کلمه لطیف تر باید...

محمد رضا ابراهیمی جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ق.ظ http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام
اینکه چه می خواهد بشود و چه طور می شود دست گنجی و امثالهم نیست. اما جنگ و گلوله بد است یادمان نرفته روزگاران سنگر و مرگ و خاکستر را.
این میله با این تئوری اپسیلون اپسیلونش آخر سر همه ما را کیش و مات می کند

باور بفرمایید دوشب پیا پی است که خواب جنگ میبینم! البته به گنجی ربطی ندارد همزمان در حال خواندن "زمین سوخته" هستم و البته اخبار هم بی تاثیر نیست! این شهر سوخته ی ما هنوز از آثار جنگ پاک نشده...
بلی دست گنجی نیست خدا رو شکر!
کیش و مات میکند آخر سر هم بالاخره پرچمش را سرافرازانه به اهتزار در می آورد!یه روز میاییم میبینیم اسم وبلاگش شده :پرچمدار!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد