دنبال مقصر نگرد رفیق...

چی شد که دوباره به سرم زد در این خونه متروک رو  باز کنم و چراغش رو روشن؟

واضح و مبرهنه. مغزم پر شده و داره سر ریز میشه! در آستانه ی ٣٥سالگی همچنان دنبال مقصر میگردم، کسی که در نهایت  روی صندلی اتهام نشسته " لیل " است!

چندتا سیلی محکم بهش میزنم چون حقشه.

هر چند این  نوع اشتباه رو برای اولین و آخرین بار مرتکب شد  و  در ابتدای بهمن ٩٣ بهش پایان داد.

حالا بعد از تقریبا دوسال تبعات اون اشتباه  مثل یه پتک درست  وسط فرق سرش کوبیده شده! حقشه . تو این دنیایی که دیدن اتفاقات خوب جزء نوادر محسوب میشه  نباید عجیب بنظر برسه  که به یک عروسی دعوت بشی و ببینی تنها دوست پسر سابقت که زمانی سخت دل در گروی تو داشت ، منتها به هیچ وجه قصد ازدواج نداشت!!! با همسر عزیزش  تشریف آورده:)))  و  وقتی دی جی میپرسه کی همسر زیباشو دوست داره ، با وقاحت تو چشمای تو نگاه کنه دستشو ببره بالا...

مقصر کیه؟ اون وقیحی که یک و سال و نیم با خودخواهی تمام سر کارت گذاشت؟ اون دوست از جان بهتری  که همچنان  با وقیح رفیق بود و خبر عروسیشو نداده بود؟ اون دوست مشترک صاحب مجلس عروسی که مدعی بود با وقیح دیگه ارتباطی ندارن و هر دو ی ما رو  به مجلسش دعوت کرد بدون اینکه حضور وقیح ازدواج کرده رو اطلاع بده؟

دنبالش نگرد، مقصر خودتی  ای خرده اگزیستانسیالیست ...

نظرات 1 + ارسال نظر
مرز روشنی شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 05:16 ب.ظ http://brightnessborder.blogfa.com/

زمان همه چیز را درمان می کند، یا اینکه، همه چیز را نابود می کند و آنوقت دیگر وقتی آن حادثه، یا آن بهانه ی حامل درد، دیگر نیست یا از دسترس خارج شده، خود درد هم بی معنا می شود. زندگی برای یک خرده اگزیستانسیالیست فرآیندِ شدن یا پیچیده شدن یا درهم پیچیده شدنِ دائمی است و شاید نوستالژی در گذشته نیست، در آینده است!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد