زنی که یک سر داشت و هزار سودا ، علاقه ای نداشت که که در تنگنای روزمره گی هایش، اتفاقات زندگی اش هم شبیه رخدادهای زندگی نقش اول فلان فیلم مشهور شود و بیزار بود از این شباهت های چسبناک ننگین و رنگین که هنوز جزء خط قرمزهایش بشمار می آمدند!
از قضای روزگار، زن ِ مفلوک یک روز که از خوابِ نا،نازش چشم باز کرد متوجه شد که چرخ ناموزون زندگی اش به سراشیب دره ی لایتناهی مصائب مثال نازدنی می غلتد و اتفاقاً داستان زندگی اش با همان داستان کذایی فلان فیلم مشهور مو نمی زند و فلان فاجعه عظمی مثل خرچنگِ تیزچنگ بیخ گلویش را گرفته و تا خونش را نمکد ،رها نمی کند... و در همین بهبوهه بغرنج، ناخواسته تمامی خط قرمزها را با دست و پای خودش فتح کرده است!
زن که حالش گرفته بود و دماغش لاغر شده بود و سرش افکنده ،با صورت و با سرعتِ نور ، به دیواری پرخار و خطر در فاصله ی 1متری اش نزدیک می شد و عنقریب بود که تبدیل به اعلامیه ی ترحیم تصویری تمام عیاری بشود بر دیوار کذایی فوق الذکر! زن 6 دنگ حواسش را جمع وجور کرد و ترمز دستی چرخ ناموزون مزبور را به موقع کشید ؛درست همانجایی که زیر پایش خالی می شد!...
* لطفاً با قوه ی خالقه ی خود نامی برای این نوشته بگزینید!
حم
حم اگه از همون هم و غم بیاد تیتر خوبی میتونه باشه!
سرچ کردم این "حم رو بیشتر نتایج درباره ی حروف مقطعه ی قرعانی بود!
نامی : جاده در دست تعمیر است .
ولی هیچ جاده ای در زندگی ما در دست تعمیر نیست :(
بدبختی اینه که با چشم غیر مسلح خودمون هم چاله چوله ها رو نمیبینیم که کمر ببندیم به همت تعمیر... :/
گذشته از اغلاط املایی! خوب تصویرایی بود. البته اگه کسی متوجه شه آخرش چی شد!
نام "از شانس ، نجات یافتگان!" رو پیشنهاد می کنم
اغلاط املایی؟ آخه درسته این؟!!!
"خوب تصوبرایی بود"؟! اونوقت این چه معنایی داره؟!
آخرش واقعا معلوم نیست؟!
از شما یک نفر بعیده متوجه آخرش نشی ها!عجب....
کی منو صدا زد؟
این ینی اسمش رو بذاریم بی نام؟! ولی این نوشته واقعا به یک نام نیاز داره...
new mig mig
:))))
اسم با مزه ای بود. هرچند سوژه ی ما هیچ ارتباطی با اون میگ میگ و اعصاب خورد کن و گرگ خنگ نداره!
من که نفهمیدم به کدوم فیلم شبیه بود.
پیشنهاد: بازگشت به گذشته.
درخت جان به هیچ فیلمی این نوشته شباهت نداره! در واقع خطوطی رو که به اون شباهت کذایی مربوط میشد حذف کردم و فقط آثارش رو پی گرفتم!
نوشته مسیر پیش روی اون شخصه که در ادامه ی گذشته اش اتفاق افتاده یا در حال رخ دادنه یا قراره اتفاق بیفته!یه جور پوچی اجتناب ناپذیره که میتونه یه نوع پیچش داستانی باشه!
بعید میدونم به جز بحبوحه اشتباه دیگه ای وجود داشته باشه.
نوشته ی خوبی بود.
پیشنهاد من "اسکیزوفرنی" هست.
به جان خودم 6 بار دیگه هم میخوندم متن رو متوجه این اشتباه فاحش نمیشدم! این نشون میده که از بیخ و بن دیکته ی من ضعیفه! آخه کی رو دیدید اول دبستان نمره ی دیکته اش 18/5 شده باشه؟
به هر حال ممنون که خانواده ای رو از نگرانی درآوردی آنتی ابسورد عزیز.:)
ها! اسکیزوفرنی هم بد نیست.بازم ممنون.
"سربزنگاه"، پیشنهاد من!
سربزنگاه هم خوبه اما بنظرم یه چی کم داره ! باید یه صفت متضاد تنگش بچسبه داشته باشه که بزنگاه بودن عمل رو با تضادش به چالش بکشه.
:)
"تصویر" یا " تابلو" هم بد نیست! قوه ی خلاقه رو حال کردی؟
:)))
ته خلاقیت بود! مرسی دوست عزیز.
خب آخه وقتی جلوی یک واژه ای علامت تعجب یا همون فاکتوریل میذارم یعنی عمداً خودزنی کرده ام و باقی قضایا. وقتی هم ادامه میدهم و غلط مینویسم آن هم در حالی که خودم تذکر دادم خب مشخص است دیگر!
در ضمن من که نگفتم خودم نفهمیدم گفتم اگر ... ای بابا! خب یه کمی هم کامنتا رو "بخونین"
در ادامه ببین چند نفر متوجه میشن تو چی گفتی! :))))
این همه خود زنی نکن جوون از دست بری وبلاگستون بی کرکسش چه کنه! :دی
حق با توئه! کامنت رو زخمی کردم و خوب نخوندم الان دوباره خوندم. اسم پیشنهادیت خیلی طنازانه بود و نشون میده اقلا متوجه شدی اوضاع چند چنده!
البت مهمه که تو موقعیت چی رو شانس بدونی! به نظر من تعریف "شانسگ بنا به موقعیت متغیره . بلی! :)
نا، ناز
(ناناز)
----
6دنگ
(شش دانگ)
----
زیاد گیر بدهی اغلاط! از یکی بیشتر است البته و به جز ایرادهای سلیقه ای ویراستاری.
همییییین؟! به قول ترک زبانها : اله بوو؟! :))
من گفتم چه خبربوده.
نا ، ناز رو کاملا درست نوشتم و نشون میده که منظورو نگرفتی! نخواستم بگم :ناناز! به معنای نازنین و اینها! بلکه خواسته ام کلمه ی ناز را با آوردن یک "نا" ی دیگر منفی کنم.
القصه اینکه اون بینوای مفلوک حتا در خواب هم پریشانه و خواب ناز هم نداره!
واقعا شش دانگ هم شد غلط؟ !!! :o حالا ما دوبار خودزنی ضعف در دیکته نمودیم دوستان سوءاستفاده نکنند دیگر! ؛)
ابرادهای سلیقه ای ویراستاری هم که اسمش رویش است :)
سلام
نام پیشنهادی من:
فتح ناخواسته
.........
بحبوحه هم هست!
بحبوحه رو آنتی ابسور هم گفت! واقعا نمیدونم ریشه این کلمه چیه برای همین هم اشتباه مینویسم! :O
فتح ناخواسته ! ممنون از مشارکت:)
سلام
حوالی خط مرگ
این عنوان داره یه الهاماتی میده. ممنون ناردونه عزیز :)
سلام
من پیشنهاد می کنم : افسار
وقتی که بچه بودم یه مجری برنامه ی کودک موجود بود که هر روز ازمون می پرسید؛ دماغتون چاقه؟؟
من از اون روز تا حالا همه ش فک می کردم که دماغ فقط می تونه چاق باشه.
و حالا تو این متن می بینم که دماغ می تونه لاغر هم بشه! یا باشه!
**
راستی به عنوان یه وبلاگ خون احساس می کنم "فرزانه" و "میله بدون پرچم" این آیکون( ) رو حسابی خز کرده اند. بی خیال دوستان! از آیکون های دیگه هم استفاده کنید خوب. و یا اینکه اگه از این آیکون استفاده نکنید کسی فک نمی کنه که بلد نیستین از این آیکون استفاده کنین که!
:)))
بلاگ اسکای سیستم لعنتیش رو عوض کرده و من نمیتونم در پاسخ از آیکون قهقهه که الان خیلی بهش نیاز دارم استفاده کنم!:/
حداقل میتونست یه سری امکانات اضافه کنه مثلا امکان mention برای ققنوس !
ولی خدایی چه دقتی داری رفیق! منم به این فک نکرده بودم که آیکون هم خز شدنی باشه! :))
من همون ناردونه ام. :)
اتفاقا عکس خیلی زیبا بود :) اون وبلاگم ساعت هفت حذف میشه و من عکس رو در وبلاگ جدیدم باز هم میذارم . یه حس خوبی داره
اون عکس از پنجره ی چوبی یه کلبه ی روستایی گرفته شده بود و اون چند روز خیلی خیلی خوش گذشت....
آدرس جدیدت رو بذار پس ناری ناری! ؛)
اینم آدرس جدیدم :) وبلاگت واسم باز نمیشد ! نمی دونم چرا
تو وبلاگ جدیدم هنوز چیز زیادی نفرستادم
ولی میذارم
یعنی پیشنهادم این قدر تکان دهنده بود ؟
سلاااام :)
ای بابا حواس جمع رو ببین!
الان متوجه شدم تو ذهنم از پیشنهاد استادانه ات تشکر کردم!!!!و اصلا یادم رفته بنویسمش!!!
لارنس عربستان
شجاع دل بهتر نیست؟! :))
پاراگراف آخر نوشتت منو یاد اون صحنه هایی از میگ میگ انداخت که گرگه میون زمین و هوا در انتظار سقوط بود. یا آماده بود دینامیت منفجر بشه یا منتظر بود صورتش پهن دیوار بشه یا...
:))))
در کل تمام نام هایی که پیشنهاد شد نشونه ی قوه ی خلاقه دوستان بود. لازم بشه میتونم رو کمک همگی حساب کنم :)