اندرحکایت قهرمان

چه میدانم چرا بعد از این همه وقت باید یادم بیفتد به نمایشنامه خوانی " مجلس ضربت زدن"!...


قهرمان پردازی در نمایشنامه خوانی "مجلس ضربت زنی" بیضایی که رمضان امسال، به همت محمد رحمانیان در تئاتر شهر اجرا شد مثل همه کارهای این بزرگواران (بهرام و محمد) تحسین و تامّل برانگیز بود.

 در نمایشنامه" مجلس ضربت زنی" دست اندرکاران فرهنگ و هنر کشور اسلامی از نویسنده خواسته اند که درباره علی ،امام اول شیعیان، و ماجرای ضربت خوردنش بنویسد، بی آنکه تصویر علی را در نمایش نشان بدهند و کسی نقش آن معصوم(!) را بازی کند. نویسنده در بحث و جدل های طولانی، مجّدانه میکوشد تا کارگردان را به لزوم حضور شخصی در نقش علی متقاعد کند. نویسنده بارها از کمالات انسانی علی می گوید و این که او هم صورت انسانی داشته است ،او هم درد داشته، او هم غمگین و خشمگین و دلتنگ و ... می‌شده است و اگر علی در حکایت خودش حضور نداشته باشد ،حاشیه است که بزرگنمایی می‌شود، پس جای داستان علی ، داستان قطامه و ابن ملجم پررنگ می شود.

به تدریج و به  راحتی قهرمانان، متمایز ،متفاوت و دور از دسترس و معصوم می شوند... و کم کم قطامه و ابن ملجم شدن دست یافتنی تر است و ملموس تر به نظر میرسند تا امام معصوم شیعیان!

سوال من: آیا بازتولید قهرمان ها در مجموعه نیازهای جوامع امروزی جایی دارد؟