دسته بندی زنان از نگاه محسن مخملباف در فیلم "س ک س و فلسفه" جالب است...
این خیامیسمی که محسن خان از آن دم میزند و این شکل مدرن شده ی عشق... از طرفی بدم نمیاد درباره اش بنویسم. از طرفی بنویسم که چه بشود؟ شکل مدرن شده عشق از دیدگاه محسن خان چنگی به دلم نمیزند و همچنان شکل سنتی و آرمانی لیلی و مجنونی عشق را میپسندم. از طرفی با کلیت این شکل مدرن شده عشق مشکل دارم و نوعی بیزاری در من پدید می آورد ، از طرفی شاهدم که چگونه شرایط زندگی مدرن، علیرغم میل باطنی به سمت عشق های مزخرف مدرن سوقمان میدهد... عشقهایی که من اسمشان را اصلا عشق نمیگذارم و به زعم من فقط س ک س هستند؛ عشقهای سرشار از بی مسئولیتی... باید بپذیریم که واژه "عشق" مدت زیادیست که از اساس از بین رفته است.
ناامیدی و یاس عمیقی حس میکنم در دنیایی که دیگر در آن هیچ مجنونی پیدا نمی شود...
قبول کنیم مهرآیین جان تخم لیلی را هم ملخ خورده .
خودت را نبین که احتمالن هنوز لیلی صفت و مجنون پسندی .
اینقدر مجنون ها دست به سر شدند که بی تخم و بذر شدند ...
و گریه دار اینجاست که همین لیلی مجنون بازی تکه ی گم شده ی چیزی شبیه عشق است _ انگار_ .
و وقتی گم شد ، عشق بازی را اساس عاشقانگی نام گذاشتند . و تعدد و تنوع همبازی را چیزی شبیه زندگی ...
فکر میکنم این عشق هم از آن پدیده هاست که روزی به اصلش رجوع کند !
کاش ما هم برگردیم اون روز
قبول دارم که آن روی سکه هم حرفها داره. من درصد وآمار موثق ندارم اما اگه دهه هفتادیها ارزشهای خاص خودشون رو کنار بزارم دربین دهه شصتی ها به قبل اکثریت اناث هستند که هنوز در پی لیلی و مجنون بازی و بهتر بگم در آرزوش هستند... ذکور همواره از عشق به معنایی که در ذهن اناث هست فرسنگها دورند و از مسئولیت پذیری آن گریزان. درهر حال فکر و نظر منه و مکنه اشتباه هم باشه.
چه خیال خوبی... رجوع کردن عشق به اصلش...
فی الحال آواز دست جمعی را ...
سبز کردن گندم هفت سین را ...
تماشای گل دادن پیازهای پاییز کاشته را ...
و عطر سنبل صورتی کنار در ورودی را که تمام ما را پر کرده است عشق است
گذر اسفندت به بهار شادمانه جانا !
چه خوب که عطر سنبل صورتی تمامشما را پر کرده است. دمتان گرم و سرتان خوش باد.
بهارت زیبا
سلام
مجنون کم نیست، فرهاد پیدا نمیشود.
:)))
گل گفتی میله. اگه حسش بود مطلب رو ویرایش میکردم....؛
قحطی فرهاد ؛)
متولد پاییز 49 ، دهه پنجاهی حساب میشه نه ؟
یعنی من متعلق به دوره ی لیلی مجنونم هنوز !
اونوخت میخام در دوره ی رجعت عشق برگردم چه غلطی بکنم که توی دوره ی حضور عشق نکردم ؟
خوب شد به دهه ها اشاره کردی ها ...
تاثیر آوازه که یادم رفت پیری هستم واسه خودم جانا
اشاره ی جناب میله هم نکته ای بود برای خودش ...
مث همیشه
من هم شبیه به شما به این موضوع میکنم.
ولی گاهی با خودم فکر میکنم شاید قند شیرین پارسی چنین تصویر غیرواقعیای برایم ساخته و واقعیت تا بوده کم و بیش همین بوده است..