آن مرد در باران رفت ! او "پول" دارد!


 

مردک چشم رنگی ،احتمالا یکی دو سانت از من بلند تر بود (!) و البته واضح و مبرهن بود که دو سومش زیرخاکی است! یا همان زیر زمین است.

 رنگ رخساره ی سرخ و سفید و لپ های گل انداخته ،کت و شلوار شیک و خوش دوخت ، عینک فیلان ، ساعت بهمان، ادکلن چنان ، همه رقمه تمول را در فرد مورد نظر فریاد می زد، هر چند که خودش هم بدش نمی آمد و حتا گاهاً احساس می شد که خوشش هم می آید تموّلش بصورتِ هایلایت به چشم بیاید  و لحظه ای مغفول نماند! مثلا این جمله ی ترجیع بند وراجی هایش ، زیادی توی ذوق می کوبید :" خب! منم که پول دارم!!!" (ضمناً با لحن لوس و نچسب رامبد جوان بخوانید!)

مثلا قرار بود با خانوم نون ، از رفقای گرمابه و گلستان دوران دانشجویی همراه شوم تا آقای کاف چهل ساله،مجرد و پولدار، دارای مقدار متنابهی نیت خیر در کمک به کودکان ک.ار را ملاقات کنیم، ایده بدهیم و ایده بگیریم  که مقدار پولی که اوشان قرار است اختصاص دهد به این امر خیر و خداپسندانه در حوزه اجتماع را چطور مدیریت کنیم بهتر است!

 در خلال همین صحبتها متوجه خطرات اعلان های عمومی و فراخوانهای اینترنتی در فیسبوک یا پلاس یا حتا وبلاگ شدم! هیچ وقت به این فکر نکرده بودم  که اعلام شماره حساب برای جمع آوری کمک های مردمی در ایران چه تبعات ممکنی در پی دارد.


توجیه من توسط خانوم نون عزیز که چرا برای بچه های مدرسه ای در کَن نمی شود راحت پول جمع کرد و کمک رسانی به آنها به دلیل اتباع افغانی بودنشان دشوار است،خیلی طول نکشید، اما توجیه شدنم توسط آقای کاف که چرا اوشان اعتقادی به کار گروهی با خانوم نون و گروهش ندارد و ترجیح می دهد با من یا یک نفر دیگر بصورت انفرادی همکاری کند، به جایی نرسید!

  او" پول" دارد، "پول" و یک روانشناس را در اختیار من می گذارد ، روانشناس در ازای مشاورات ماهیانه اش در مدرسه ی مذکور و ارائه حضور و غیابش ، هر ماه مبلغی از من دریافت میکند!!! با این تفاسیر من احساسم فقط این بود که چوب لباسی ای که لباسهایم را به جای میخ به او آویزان میکنم نقش مهم تری از من  در چرخه ی زندگی خواهد داشت!!! البته دوستان خلاق من حتما مثال های قیاسی بهتری خواهند زد. (در مورد فرد چندش آور مذکور نمیخواهم وارد حوزه های بدبینانه شوم و تفسیر و قضاوت کنم و ترجیح میدهم اصل را بر برائت بگذارم!)

القصه، قرار بود دیروز خبر نهایی تصمیم من را به او بدهیم. اما قبل از جدا شدن از آن مرد که در باران رفت ... تصمیم من گرفته شده بود و فقط مانده بود که جیغ بنفشم سر خانوم نون را بشکافد :

 " هی نون! این آدمای تفلون صفت و ندید بدید رو از کجا گیر میاری؟! آیا ما واقعا به پول همچین آدمهای پر پک و پزی نیازداریم؟ !!! "

 و گم شدن پژواک صدای من در سرما و باد و باران و سیاهی شب در نزدیکیهای متروی صادقیه را  در این صحنه ی فیلم متصور شوید که چقدر تامل برانگیز و تاثیر گذار است!!! :
" آیا ما واقعا به پول همچین آدمهایی نیاز داریم ؟!!!...."


بعد از 11 سال رفاقت، نون خیلی خوب می دونه که من با همچین آدمهایی نمیتونم کار کنم. اما هنوز جواب این سوال رو نگرفتم که آیا ما برای به دست آوردن پول همچین آدمهایی لازمه در هر حدی تحملشون کنیم؟!!!و آیا ما به "پول" او که در باران رفت ، نیاز داریم؟!


نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ب.ظ

مسئله اینجاس که انگار بازی رو اینطوری چیدن: پول دست یه عده اس، همیت و شرف دست یه عده دیگه.

البته همیشه هم اینطور نیست اما متاسفانه اکثرا همینطوره!

سوال من اینه که خوبه به هر روشی پول رو از اونا بکنیم برای نیازمندان؟!!!

فکر کنم بازم گنگه منظورم!

ترنج شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ب.ظ http://femdemo.blogfa.com/

کامنت بالایی مال بنده اس :))

بین تو و یه نفر دیگه شک داشتم!اما دلیلی نداشت تو اسمتو ننویسی!

فرزانه یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ب.ظ http://http:/www.elhrad.blogsky.com

سلام
خوب آره انگار همین جوریه ....

سلام
ینی چه جوریه؟
حالا ما چه کنیم؟
خوبه که رابین هود وار پول جمع کنیم؟!

رها یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:08 ب.ظ http://freevar.persianblog.ir

سلام نه اینطور نیست. ببین آدمی که بخواد کار خیرانه بکنه و پول هم داشته باشه به طور بیزنسی باهاش کار نمیکنه! این طور آدمها میخوان مطرح کنند خودشون رومیخوان یه جا برن بگن بله و من آدم خیری هم هستم!
در حالیکه بسیاری ادمها هستند که بی سرو صدا پولهای فراوانی در اختیار انجمنهای حمایتی میگذارند و اسمی هم ازشون برده نمیشه از این اداها هم ندارند. تو به اینطور ادمها احتیاج نداری
راستی ببین اینچا یه سازمانی هست که پول جمع میکنه برای مدرسه ساختن بچه های ایرانی یا سرپرستی بچه هایی که توانایی هزینه تحصیل ندارند و اینها. میخوای با اونها تماس داشته باشی.. بیشتر حمایتهای مالی از ایرانیان خارج از کشور هست و فقط تو ایران یک آدم مطمئن باید پول رو خرج کنه و ...!

بله منم منظورم همین بود. دو تا نکته بود که منو پشیمون میکرد از قبول کمک ایشون! یکی اینکه بدش نمی اومد فخر بفروشه و به قول تو انگار بیزنسی میخواست این کار رو انجام بده. و دیگه اصرارش بر انفرادی کار کردن!!!

خب خیلی عالی میشه اگه اونا بتونن با ما همکاری کنن. اینجوری خیلی از اقلام مورد نیازشون رو میتونیم تهیه کنیم. ببین اگه مایلن من با دوستم که مسئول خرید شده لینکشون کنم! خیلی هم خوشحال میشن

امین یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ب.ظ http://amin79.blogfa.com/

در همون صحنه فیلمی که متصور شدیم میشه صدای خانم نون رو هم داشت در سکانس بعد که میگه:" نه.... نرو مهرآیین.... تو داری اشتباه میکنی" و بعد فیلم با کلوزآپ رو صورت تو که داری لبخند تلخی میزنی به پایان میرسه!

خیلی باحال بود!
نکنه تجربه ی کارگردانی چیزی داری؟ آقا فیلم خواستی بسازی منم بازی ها!

درخت ابدی سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:12 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

کلا علاقه و اعتمادی به این جماعت نیکوکار ندارم.
اصل قضیه رو زیر سوال نمی‌برم، ولی علنا میل خودنمایی دارن. حالم ازشون بهم می‌خوره. وقتی هم ازشون می‌پرسی این ثروت چطوری جمع شده، می‌گن خدا کمک کرد!

نیاز شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ق.ظ

هیچ نیازی به پول این افراد نیست پول که سهل است هیچ نیازی به نگاهشان به بودنشان به چک و چانه زدن باهشان نیست هیچ نیازی.آن جماعت نیازمند بمیرند بهتر است از زیر بار منت این ادم ها رفتن از خوردن لقمه این آدم ها

واقعا؟
ما پول طرف را به هر حال قبول کردیم! اما مدل همکاری را به ساز او نرقصیدیم و لا اقل ازین بابت خیلی راضیم از خودم!

میله بدون پرچم شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ب.ظ

سلام
این نیاز بالایی حرف خوبی رو زد اما خیلی تند و تیز... گاهی آدم برای مثلن یه پروژه خیر کارش لنگ میشه، اونوقت می ارزه که منت اینجور آدمها رو کشید تا پروژه رو نجات داد...

سلام
همین دیگه! من لنگ همینش بودم! آموزه های عصر حکومت فایده گرایی میگه تا جایی که میتونی باید از یه همچین آدمی بکنی! البته نه جوری که ضرر کنه. اونقدر که خودش داره میده و اصلن هم نباید خیالت باشه که این پول از چه راهیی به دست اومده! بنده خائف بودم طرف ازای خواسته های نامتعارف حاضر به همکاری باشه! فعلا همه چی به نفع بچه های بی سرپرست شد اما باید دید طرف تو رودربایستی پس نگرفتن پول قرار گرفته یا؟!!!1

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد