یک پیامک ناقابل!(1)

یک هفته ای از کات کردن با شوهرم می گذشت و داشتم مقدمات تلاق توافقی مان را آماده می کردم که یک روز روی تلفن همراهم یک پیامک عجیب دیدم  با  این مضمون "Hi are u ok?"

خب از آنجایی که اشتباه پیامکی یکی از معضلات رایج عصر حاضر است زیاد تعجب نکردم، اما از آنجایی که این بنده ی حقیر ید طولایی در به فنا دادن گوشی و سیم کارت داشتم و معمولا تا ماهها پس از تعویض گوشی یا سیم کارت، در تکاپوی جستن شماره های گم شده ی دوستان و آشنایان عزیز می باشم و در این دوره اگر عزیزی پیامکی بدهد، مجبور بپرسم "شما"؟ و بعد توضیح طویلی بیافزایم که چه بلای آسمانی جدیدی بر فرق تلفن همراهم نازل شده است!، گفتم ازین بنده ی خدا هم بپرسم که کار از محکم کاری عیب نکند! و به رسم معمول و معهود پیامکی حاوی جمله ی پرسشی مختصر و مفید و موثر و کارساز "u?" ، فرستادم!

چند ثانیه بعد،جواب خیلی محکمی آمد که " فرزادم"!!!
 این جواب مانند پتکی به پیشانی ام برخورد کرد و روی زمین افتاد و کم مانده بود باور کنم که سالهاست برادری به نام "فرزاد" دارم!!! و یک آن آلزایمر لحظه ای به سراغم آمده!...
هر چه به مخیله ی ام فشار آوردم و پلکان های مغزم را بیشتر کاویدم و به تمام عمه ها و خاله ها و دایی ها و عمو های خودم و پدر و مادرم رجوع کردم، پسر،داماد و یا نوه نتیجه ای _حتا_ با این نام مبارک در هفت  جد و آبادمان نیافتم!.. با این اوصاف دیگر جای هیچ شکی نمی ماند برای آدم خوش بین صفتی، مثل من که باور کنم طرف قصد و غرضی دارد. با  این حال یک بار دیگر بیشتر در مغزم جستجو کردم و اینبار تک تک عناصر ذکور خانواده ی شوهر متروکم را از نظر گذراندم و دیگر یقینمند شدم که طرف آشنا نیست!

جواب دادم:" شرمنده گویا احتمالا (حتما) اشتباه گرفته اید"! و خوشبینانه گمان می کردم این داستان تکراری عصر حاضر باید در همین نقطه به پایان برسد ،
اما به قول شاعر:  " زهی تفکر باطل /زهی خیال مهال"

نظرات 9 + ارسال نظر
درخت ابدی یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

برای دو جمله‌ی اول متاسفم.
باید صبر کرد و دید ماجرا به کجا می‌رسه. احتمالا زود پسرخاله پیدا کردی!

یعنی واقعا راحت شدم. جدایی مثل یه زخم عمیق دردناکه. اما گاهی این زخم حاصل خارج کردن یه غده ی سرطانیه و باید خوشحال باشی که از شرش راحت شدی!
حالا با وجود اینکه تنهایی یه مقدار اذیتم میکنه و هنوز خوب بهش عادت نکردم! حس میکنم رها شدم و همین رهایی بهم دلگرمی میده!

فعلا که طرف سرکاره مینویسم بقیه اش رو!

میله بدون پرچم یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ

سلام
آه... جمله اول کمی پتک آلود بود... امیدوارم که مسیر آینده هموار باشد و امثال دست اندازهای پیامکی مانع حرکت نشود. موفق باشی دوست عزیز

سلام
برای ادامه موانع زیادی هست و مسلما این مسیر به ویژه در ایران هموار نیست...
اون پیامک موضوع پیش پا افتاده ایه و حتا به اندازه ی یه دست انداز هم ارزش نداره. اتفاقا دست مایه ی خنده هم شده!
از آرزوی خوبت ممنون دوست عزیز

فرواک دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ق.ظ http://farvak.persianblog.ir

عجب حوصله‌ای داشتی شما که باهاش بنای کل کل گذاشتی؟!!
البته وقتی کانتکت هات پاک شده باشن چاره‌ای نداری که بنویسی u...

حوصله که معمولا ندارم. اما بعضی از آدمها رو بدم نمیاد سر کار بذارم!

فرزانه سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
اولش فکر کردم دارم داستان می خوانم ولی...
نه خسته عزیزم نه خسته

ولی آدرس را باید زودتر از اینها می دادی

سلااااام خانوم

والا فک میکردم قبلا آدرسو دادم !!!

اینم یه جور داستان بود دیگه

فرزانه چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ق.ظ

رها از چارچوب ها چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ب.ظ http://peango.persianblog.ir/

یعنی بعدش چی میشه؟
ما منتظریم

به به! نیکا جوونم
منور فرمودید آبجی
والا موندم واقعیتو بنویسم یا بقیهشو از خودم در بیارم!

محمد رضا ابراهیمی یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.golsaaa.blogfa.com

سلام
از ستاره سهیل هم کم پیدا تر شدید!
سلامتید؟

فرواک چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ق.ظ

سلام
چرا آپ نمی کنید؟ حالتون خوبه؟

فرزانه چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

این چه جور اسپندیه که صدا ازش در نمیاد؟؟؟
کجایی دختر ؟

سلام بر فرزانه ی عزیز

خواهر جان وبلاگ نویسی است و فرهنگ خاص خودش. میترسم که شرمنده ی دوستان خوب وبلاگنویسم شوم!
تصمیم دارم بیایم حالا که رها شده ام دوباره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد